سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانش دو گونه است : در طبیعت سرشته ، و به گوش هشته ، و به گوش هشته سود ندهد اگر در طبیعت سرشته نبود . [نهج البلاغه]
 
چهارشنبه 88 اردیبهشت 9 , ساعت 9:6 عصر
  *در آغاز جنگ تحمیلی او و یاسینی تنها خلبانان نیروی هوایی در خلیج فارس بودند که قادر به شلیک موشک راداری هوا به زمین ماوریک بودند، آن ها در هر ماموریت ضمن انهدام ناوچه ها و شناورهای دشمن به خلبانان کمکی خود نیز آموزش می دادند و خیلی زود معلوم شد که نیروی دریایی عراق برای هدف قرار دادن هواپیماهای آنان جایزه می دهد

* به عنوان لیدر دسته ی دو فروند F-14 برای مقابله با تجاوز هوایی 9 فروند هواپیمای دشمن از زمین بلند شدند. دقایقی بعد در حالی که کنترل زمینی به آنها هشدار می داد که مراقب باشند تا مورد اصابت قرار نگیرند، در آسمان خوزستان به سوی جنگنده های مهاجم حمله ور شد و با سرنگون کردن دو فروند هواپیما بقیه را مجبور به فرار کرد. این نبرد درخشان هوایی در جدول آمارها و رکورد درگیری های هوا به هوای جهان با نام A-Dowran بسیار پر آوازه و برای هر ایرانی غرور آفرین است.

* باورش سخت است که یک خلبان در کمتر از 22 ماه بیش از 120 پرواز جنگی داشته باشد. در تاریخ جنگ های بزرگ دنیا نیز سابقه ندارد ولی وقتی نامه ی او در آبان 59 به همسرش را می خوانیم باور می کنیم ”وقت دوش گرفتن هم نداریم، دوش گرفتن که پیش کش، پوتین هایمان هم سه روز به سه روز وقت نمی کنیم از پایمان در آوریم ... شده ام شبیه آن درویشی که هر وقت می رفتیم چهارراه زند آنجا نشسته بود. مواظب خودت باش. این حرف ها را نگفتم که دل واپست کنم، بالاخره جنگ است وضعیت مملکت غیر عادی است نمی شود توقع داشت من چون تازه یک سال است ازدواج کرده ام یا چون ما همدیگر را خیلی دوست داریم، جنگ و مردم و کشور را رها کرد و آمد نشست توی خانه“.

* صبح روز اول آذرماه 59 برای تقدیر و تشکر از شجاعت ها و شهامت های او در بیش از 50 ماموریت جنگی خطرناک، بلوار منتهی به منطقه هوایی شیراز را به نام او کرده و حواله ی یک قطعه زمین را به او دادند. او درباره ی این مراسم نوشت: ”غرور و شادی را در چشم های همسرم دیدم، خانواده ام نیز خوشحال بودند حواله ی زمین را که دادند دستم، فقط به خاطر همسرم گرفتم و به خاطر او و مردم که این همه محبت دارند و خوبند، پشت تریبون رفتم؛ ولی همین که پایم به خانه رسید دیگر طاقت نیاوردم، حواله را پاره کردم و ریختم زمین. یعنی فکر می کنند ما پرواز می کنیم و می جنگیم تا شجاعت های ما را ببینند و به ما حواله ی خانه و زمین بدهند؟“

* وقتی قرار شد به پاس کاردانی ها و جانفشانی های مکرر از پایگاه هوایی بوشهر به تهران انتقال یافته و در ستاد عملیات نیروی هوایی خدمت کند، همسرش فوق العاده خوشحال شد و او را تشویق کرد تا هر چه زودتر برای این انتقال اقدام کند اما او در دفتر یادداشتش نوشت: ”باید با زبان خوش قانعش کنم که انتقال به تهران یعنی مرگ من، چون پشت میز نشینی و دستور دادن برای من مثل مردن است.“

* ”ساعت 3 صبح است، تا یک ساعت دیگر باید گردان باشم. امروز پرواز سختی دارم ، می دانم ماموریت خطرناکی است حتی ممکن است دیگر زنده بر نگردم اما من خودم داوطلبانه خواسته ام که این ماموریت را انجام دهم. نزدیک به دو سال از این جنگ می گذرد من دوست های زیادی را در این مدت از دست داده ام چه آن ها که شهید شدند یا اسیر و یا آنهایی که جسدشان پیدا نشد. کابین عقب من امروز منصور کاظمیانه. دوست داشتم این ماموریت رو تنها می رفتم چون خودم داوطلب شده ام، دلم نمی خواد جون کس دیگه ای رو به خطر بیاندازم.“   آخرین دست نوشته شهید 61/4/31

* صبحگاه 31 تیر 61 جولان بر فراز بغداد و بمباران پالایشگاه الدوره بود. او ضمن نمایشی از عزت و شجاعت با حرکتی شهادت طلبانه جنگنده ی شعله ورش را با خشم و کین بر قلب دشمن فرود آورد و به یکی از ساختمان های نظامی بغداد کوبید تا خواب صدام را پریشان کرده و میزبانی اجلاس سران غیرمتعهدها را از او بگیرد.

* پیکر مطهرش پس از 20 سال غربت در مرداد 81 به خاک میهن بازگشت تا این سند افتخار همیشه جاودان انقلاب اسلامی در سرزمینی که دوست داشت، بر دوش و دستان مردمی که دوستشان داشت تشییع و در گلزار شهدای شیراز به خاک سپرده شود.

عباس دوران در وفاداری به امام زمانش به مولایش ابوالفضل العباس اقتدا کرد و در نهایت هم به سوی او پرواز کرد.

در حاشیه

¨ قصد داریم با یاری خداوند به شهدای شیراز و استان که به علت کم کاری مسئولین متاسفانه مظلوم واقع شده اند بیشتر بپردازیم؛ چشم انتظار یاری سبز شما و خودشان هستیم.

¨  پیشکسوتان و علاقه مندان عرصه ”شهید و شهادت“ تا چندی پیش هر وقت از چهاراه ”شاهزاده قاسم“ عبور می کردند با دیدن تابلوی بزرگ کاشی کاری تمثال زیبا و جذاب سرداران شهید فارس (شهیدان محمد اسلامی نسب، سید محمد کدخدا، هاشم اعتمادی و ...) شور و شعف و امید تازه ای را در شلوغ بازار این شهر آلوده در خود احساس می کردند اما چندی پیش ناباورانه شاهد تخریب وقیحانه این تابلوی ارزشمند توسط لودرها و بیل های مکانیکی به بهانه ای واهی ساخت و سازهای جدید بودیم. این مساله باعث تاثر و تاسف شدید خانواده شهدا و مردم شهید پرور شهرمان گردید که کمترین خواسته ی آنها عذرخواهی از این بی احترامی و ساخت و نصب سریع تابلوی جدید این شهیدان می باشد. اما کنگره ی سرداران به عنوان متولی تابلو و شهرداری به عنوان تخریب کننده ی آن با وجود گذشت چند ماه همچنان از این موضوع شانه خالی می کنند و هر کدام دیگری را مسئول می دانند ... پیگیری این ماجرا را در شماره ی بعد بخوانید.

 



لیست کل یادداشت های این وبلاگ